قطره های قلم
دارالولایه | دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ |
۰ نظر
قطره های قلم وجودم بودکه دراین صفحه هاچکانده شدند
خسته ام هی از اینکه در هر وزن،بنشینم تورا قرار دهم
بین این واژه ها بمانم و هی شعر تحویل روزگار دهم
تا به کی عکس یادگاری تو باید از عاشق تو دل ببرد؟
بنشیند مدام در رویا اشوه های تورا به جان بخرد
شاعرم کرده ای تو باعشقو،معنی عشق رانمی فهمی
پشت پایم زدی چه زود ای گل،گل و ظلم وجفا وبی رحمی؟
ساده لوح بود دل که یک عمریست پای این عشق پوچ جان کنده
با گلویی گرفته چشمی سرخ ، داخل گود عشق بازنده
سید علی رضا طباطبایی اصیل
- ۹۳/۰۴/۱۶