رواق

دارالولایه

دارالولایه

۱ مطلب با موضوع «محمدصادق کبیری» ثبت شده است

سرخیِ خونها مانده است

ازبس به درخیره شده،درجزیی ازمادرشده

می آید آیا یک نشان؟یا اینکه او پرپر شده؟

سهمیه ی دانشکده ، پول وحقوقی ازستاد

ازاین همه،عکسِ پدر،سهمیه ی دختر شده

روییدن یک شاخه غم،بر روی قلبِ یک نفر

یک باغ ازاندوه و غم،دارایی همسرشده

انشا نوشته یک پسر،موضوعِ آن ، پروازِگل

باران به دفترآمده،پروازاشک آورشده

یک سرفه ی بی انتها ، یک یادگاری روی مین

اینها همه پروانگی،درقلب،یادآورشده

سرخیِ خونها مانده است،با سرخیِ لبهایتان

من مانده ام آتش بس است،یا خیبری دیگر شده

محمدصادق کبیری