رواق

دارالولایه

دارالولایه

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

کار مرتب من

افتاده درفال قهوه ی امشب من

 

سیمای تو،ای،هستی وتاب وتب من

 

درپیش آبم شرابم گلابم من افسوس

 

خشک و خرابست،خرابست،خرابست لب من

 

ساقی هوای تودارم،چون ابرباران ببارم

 

طاقت ندارد خدایا این قلب لامذهب من

 

بایادگیسوی بازت آشفته شدشعروحالم

 

حس خوش ازتوگفتن شد کارمرتب من

 

سید علی رضا طباطبایی اصیل

کاش...

کاش قلم بودم و آنقدر ازتو می نوشتم تاازتو خالی شوم.

 

   وکاش صفحه،تادوباره تورادر وجودم نگه می داشتم.        

 

وخلاصه اینکه زندگی من به تو بندست.

 

سید علی رضا طباطبایی اصیل