رواق

دارالولایه

دارالولایه

کمای عشق

دیگرنمی دانم چگونه شعرگفتن را

دربیت ها فکرتو کردن،باتوماندن را

افتاده ام من درکمای عشق و میپرسم

فرق میان زندگی سرد و مردن را

امشب هوای شعربارانیست مانند

وقتی که فهمیدم چه ساده دلبریدن را

میخوردم ازبالا به شیشه تاکه یک لحظه

شایدببینی مردن وجان کندن من را

من عاشقت بودم ولی کارتویادم داد
ازیک هوس تاابروازعشق بردن را

هروقت ازتوشعرگفتم اشباهی شد

دیگرنمی دانم چگونه از تو گفتن را     

سید علی رضا طباطبایی اصیل

 

  • دارالولایه

نظرات  (۶)

  • امیر حسن نواب
  • سلام
    خیلی خوبه. ولی احتراما به عرض میرسونم که.....
    در کما افتادن....
    و
    چه ساده دل بریدن.... فکر کنم چه ساده قیده و با مصدر آوردیش
    و همین دیگه، شعر خوبیه.
  • سجاد مؤذنی
  • نامه ای که صدیقه سادات بحرینیان مادر شهیدان محمد ، اکبر و ابالفضل فخفوری به کاترین اشتون نوشت را شما خوانده اید؟
    http://sajjad-m.blog.ir/1392/12/21/
  • محمدصادق کبیری
  • فوق العاده است

    خوبه که برای موضوع دوست داشتنی خودت شعر گفتی:))

    وقتی که فهمیدم چه ساده دلبریدن را

    فکر کنم چه اضافه است

    پیروز باشی

  • سیدعلیرضاطباطبایی اصیل
  • سلام فک نکنم مشکلی داشته باش.چه ساده دل بریدن.ولی ممنونم بابت نظرات
  • محمدحسن کریمی
  • سلام
    شعرزیبایی بود
    البته ایرادات قافیه ای یخورده تو ذوق می زد
    اماشعر خوبی بود مخصوصا بیت 2
    موفق باشی عزیزم
  • محمدصادق کبیری
  • درود

    قبولی آقایان

    علی خاکباز و محمدحسن کریمی

    را در مرحله 1 بیست و هفتمین دوره ی المپیاد ادبی تبریک میگویم.

    به امید رتبه شان در مرحه ی دوم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی